کد مطلب:369971 جمعه 20 اسفند 1395 آمار بازدید:321

46 - پرهیز از انجام کارهای خلاف محبت حق - دوری جستن از خدابریدگان - جدا نشدن ازعلاقه مندان به حق
 بسم الله الرحمن الرحیم

و لا بالتعرض لخلاف محبتك ، و لا مجامعة من تفرق عنك ، و لا مفارقة من اجتمع الیك .

امام (ع ) و سه تقاضا 

بار الها! مرا مبتلا مكن اعمالی را طلب كنم و انجام دهم كه بر خلاف محبت و رضای تو باشد؛بارالها! مرا مبتلا مكن كه با كسانی آمیزش و همیاری نمایم كه از تو بریده اند؛بارالها! مرا مبتلا مكن كه از كسانی جدا شوم كه با تو هستند و امرت را اطاعت می نمایند. به خواست خداوند این سه جمله از دعای شریف مكارم الاخلاق موضوع سخنرانی امروز است .

امام سجاد (ع ) در این قطعه از پیشگاه باری تعالی می خواهد تا از ابتلای به سه امر مصون و محافظش دارد: امر اول بین امام و خداست ، و امر دوم و سوم بین امام و سایر مردم است . در امر اول عرض می كند: بارالها مبتلا مكن اعمالی را طلب كنم و انجام دهم كه بر خلاف محبت و رضای تو باشد.

كارهایی كه خدا دوست ندارد 

بعضی از كارهاست كه خداوند دوست ندارد كه مردم مرتكب آنها شوند، ناخشنودی باری تعالی از انجام آن اعمال نه از این جهت است كه اگر انسانها حریم الهی را رعایت ننمودند و اعمال خلاف محبتش را مرتكب شدند به مقام رفیع باری تعالی آسیبی می رسد و موجب تضعیف قدرت و سلطه او در جهان حاكمیت می گردد، هرگز چنین نیست ، او غنی بالذات است و از تمام آفریده های خود بی نیاز. كارهای بد و خوب مردم كمترین اثر مثبت یا منفی در حاكمیت و ربوبیتش نمی گذارد. اعمالی كه مورد محبت باری تعالی نیست از طرفی بر خلاف حق و عدالت است و خداوند دوست ندارد كه مردم به كارهای ناحق و ظالمانه آلوده شوند، و از طرف دیگر انجام دادن اعمالی كه خدا دوست دارد حركتی است از مردم در جهت مخالف تعالی و تكامل آنان ، و حضرت باری تعالی نمی خواهد انسان عالی قدر كه مخلوق گزیده اوست به راه انحطاط و سقوط گرایش یابد و موجبات تباهی و هلاكت خود را فراهم آورد. ما از پیش خود نمی دانیم خداوند چه كارهایی را دوست ندارد تا پیرامون آنها نگردیم و از انجامشان خودداری نماییم ، اوست كه می تواند ما را آگاه سازد و اعمال خلاف محبت خود را به ما بگوید.

راه ابلاغ اعمال خلاف محبت 

آگاه سازی خداوند به دو صورت تحقق می یابد: اول آنكه به هر فرد از افراد مردم الهام اختصاصی نماید و در ضمیرش القا كند كه چه اعمالی را دوست ندارد، دوم آنكه در هر عصر، فرد پاكدل و منزهی را از بین مردم برگزیند، اعمال خلاف محبت خود را به او وحی نماید و ماءمورش سازد كه به مردم ابلاغ كند. خداوند، شق دوم را گزیده و بین اقوام و ملل ، پیمبرانی را مبعوث فرموده و به آنان دستور ابلاغ داده است . اگر كارهایی را كه خداوند دوست ندارد در جوامع بشری انجام پذیرد، زیانهای مادی و معنوی ، اقتصادی و اخلاقی ، فردی و اجتماعی ، و دنیوی و اخروی بسیار به بار می آورد و موجب می شود كه انجام دهندگان آن اعمال مطرود درگاه الهی شوند و خداوند فیض دوستی و محبت خود را از آنان قطع فرماید.

مظرود بودن فساد و مفسد 

قرآن شریف مكرر از گروههایی كه دارای صفات خاصی هستند نام برده و تصریح فرموده كه همه افرادی كه به آن صفات متصف اند و مرتكب آن اعمال می شوند خداوند آنها را دوست ندارد؛در واقع حضرت باری تعالی دوست نداشتن خود را به وجود آن صفات ناپسند است كه نه فقط همان كارها خلاف محبت من است و دوست ندارم بلكه اشخاص آلوده به آن اعمال نیز مطرود من هستند و آنان را دوست ندارم . در اینجا بعضی از آیات مریوط به این بحث به عرض شنوندگان محترم می رسد و ضمنا درباره عملی كه مرتكب می شوند و خویشتن را از محبت حضرت باری تعالی محروم می سازند توضیح كوتاهی داده خواهد شد. فساد از جمله اموری است كه مطرود حضرت باری تعالی است و در قرآن شریف تصریح شده كه خداوند فساد و مفسد را دوست ندارد. در سوره 2 آیه 205 آمده است :

و الله لا یحب الفساد؛خداوند فساد را دوست نمی دارد.

در سوره 5، آیه 64 آمده است :

و الله لا یحب المفسدین ؛خداوند مفسدین را دوست ندارد.

معنای فساد 

راغب در مفردات می گوید: الفساد خروج الشی ء عن الاعتدال قلیلا كان الخروج عنه او كثیرا و یضاده الصلاح و یستعمل ذلك فی النفس و البدن و الاشیاء الخارجة عن الاستقامة ؛(325) فساد عبارت از این است كه چیزی از اعتدال و توازن خارج شود، خواه خروج كم باشد یا بسیار، و ضد فساد، صلاح است . و كلمه فساد به كار برده می شود در مورد نفس و بدن و درباره هر چیزی كه از اعتدال بیرون رود.

در قرآن شریف كلمه فساد به معنای وسیع به كار برده شده و برای مزید اطلاع شنوندگان بعضی از این آیات به عرض می رسد:

و لو اتبع الحق اهواء هم لفسدت السموات و الارض و من فیهن . (326)

اگر خداوند از تمایلات مردم پیروی نماید آسمانها و زمین و هر چه در آنها جای دارد به فساد كشیده می شوند.

شكلهای مختلف فساد 

ظهر الفساد فی البر و البحر بما كسبت ایدی الناس . (327)

فساد در خشكی و دریا آشكار گردیده است بر اثر كارهای نادرست و اعمال خلاف عقل بشر.

و من الناس من یعجبك قوله فی الحیاة الدنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هو الد الخصام . و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلك الحرث و النسل . (328)

از منافقین فردی است كه با چرب زبانی موجب شگفتی تو می شود و خداوند را برای پاكی ضمیر خود شاهد می آورد با آنكه او بدترین دشمن دین الهی است و چون از نزد تو می رود می كوشد تا در زمین فساد برپاكند و مایه تباهی اقتصاد و هلاك نسل جامعه شود.

از جمله گناهانی كه مایه فساد اجتماعی است و كسانی كه مرتكب آن گناه می شوند، قرآن شریف آنان را مفسد خوانده ، مسئله اسراف است .

و لا تطیعوا امر المسرفین یفسدون فی الارض و لا یصلحون . (329)

امر به مسرفین را اطاعت ننمایید و از راه و روش آنان پیروی نكنید، چه این گروه با كار ناروای خود در جامعه افساد می كنند و به راه حق و صلاح گرایش ندارند.

راغب در مفردات می گوید:

السرف تجاوز الحد فی كل فعل یفعله الانسان و ان كان ذلك فی الانفاق اشهر: سرف عبارت از این است كه آدمی در كارهایی كه انجام می دهد از حد آن تجاوز نماید اگر چه این زیاده روی در زمینه پرداختهای مالی مشهورتر است .

اعمال مطلوب باری تعالی 

خداوند ضمن بیان كارهای پسندیده بندگان واقعی خود فرموده است :

و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و كان بین ذلك قواما. (330)

اینان مردمی هستند كه وقتی انفاق می كنند نه اسراف و زیاده روی می نمایند و نه بخل و تنگ دستی دارند بلكه در یك حد اعتدال و میانه روی ، این وظیفه مقدس را انجام می دهند و خلاصه این آیه می فرماید بندگان خوب خدا از اسراف منزه و بری هستند.

عن ابیعبدالله علیه السلام انه تلاهذه الایة فاخذ قبضة من حصی و قبضها بیده فقال هذا الاقتار الذی ذكره الله فی كتابه . ثم قبض قبضة اخری فارخی كفه كلها، ثم قال هذا الاسراف . ثم اخذ قبضة اخری ، فارخی بعضها و قال هذا القوام . (331)

امام صادق (ع ) این آیه را تلاوت نمود، برای آنكه معنای آیه را با عمل محسوسی به حضار بفهماند مشتی شن و سنگ ریزه برداشت و آن را محكم در دست خود نگاه داشت ، آنگاه فرمود: این اقتار و امساك است كه خدا در كتاب خود فرموده . سپس مشت دیگری از شن و سنگ ریزه برداشت ، آنگاه تمام دست خود را گشود و همه آنها به زمین ریخت و فرمود: این اسراف است . سپس مشت دیگری از شن و سنگ ریزه برداشت ، كمی دست را گشود، قسمتی از آن ریخت و قسمتی باقی ماند و فرمود: این حد اعتدال و قوام است .

مردم از نظر ارزش كار و مقدار درآمد با هم متفاوت اند، اعتدال و اندازه گیری در امور حیاتی این است كه هر فردی به تناسب درآمد و با رعایت شاءن اجتماعی خود زندگی كند و فراتر نرود كه در بعضی از روایات ، آن زیاده روی اسراف خوانده شده است .

عن ابیعبدالله علیه السلام قال : للمسرف ثلاث علامات : یشتری ما لیس له ، و یلبس ما لیس له ، و یاءكل ما لیس له . (332)

اسراف زمینه ساز فساد 

امام صادق (ع ) فرموده : اسراف كننده را سه علامت است : متاعی را می خرد كه برای او نیست ، لباسی را می پوشد كه در حد او نیست و ماءكولی را می خورد كه از آن او نیست .

این قبیل خود نمایی ها و تظاهرات مسرفانه در مرئی و منظر مردم ، موجب برانگیختن خشم خانواده های كم بضاعت و افراد تهیدست می شود و هیجان غضب زمینه بسیار مساعدی برای ایجاد فساد اجتماعی و برهم زدن وحدت و برادری اسلامی است . از این رو خداوند مسرفین را عامل فساد معرفی نموده و مردم را از اطاعت آنان برحذر داشته است :

و لا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون . (333)

فساد اجتماعی ، تنها ناشی از این قسم زیاده روی ها نیست بلكه پاره ای از انفاقهای بیش از حد كه پرداخت كننده تصور می كند كه عبادت است ، در قرآن شریف اسراف خوانده شده و خداوند از آن نهی نموده و فرموده است :

و آتوا حقه یوم حصاده و لا تسرفوا ان الله لا یحب المسرفین . (334)

حق صاحب حق را موقع برداشت محصول در نظر بگیرید و در عمل خود اسراف ننمایید كه خداوند مسرفین را دوست ندارد.

اسراف به صورت انفاق 

ساءل رجل اباعبدالله علیه السلام عن هذه الایة فقال : كان فلان بن فلان الانصاری سماه و كان له حرث و كان اذا حصد یتصدق به و یبقی هو و عیاله بغیر شیئی . فجعل الله عزوجل ذلك سرفا. (335)

مردی از امام صادق (ع ) راجع به این آیه سؤ ال نمود. فرمود: فلانی فرزند فلان شخص انصاری كه نامش را ذكر نمود محصولی داشت ، موقع برداشت همه آنها را صدقه می داد، خودش و عائله اش بی چیز می ماندند. خداوند این عمل نادرست را زیاده روی و اسراف خوانده و از آن منع فرموده است .

كسی كه مرتكب چنین اسرافی می شود و غذای عائله خود را به نام صدقه دینی به دگران می دهد با عمل ناصحیح خویش افساد می كند و بذر دشمنی اسلام را در دل زن و فرزندان خود می افشاند، اینان با خود می گویند: این چه دینی است كه تمام محصول كشاورزی پدرمان به نام صدقه تسلیم دگران شود و ما گرسنه بمانیم . اسرافی كه موجب بدبینی و بغض نسبت به دین اسلام شود اگر مهمتر از افساد اجتماعی نباشد كمتر از آن نیست .

قیل للصادق علیه السلام : ما الاقتار؟ قال : اكل الخبز و الملح و انت تقدر علی غیره . قیل : فما القصد؟ قال : الخبز و اللحم و اللبن و الخل و السمن مرة هذا و مرة هذا. (336)

از امام صادق (ع ) سؤ ال شد، اقتار و سختگیری مذموم در زندگی چیست ؟ حضرت فرمود: نان و نمك خوردن با آنكه می توانی از غیر آن غذا را استفاده نمایی . سؤ ال شد میانه روی در غذا چیست ؟ فرمود: نان و گوشت ، شیر و سركه و روغن به طور تناوب ، گاهی از این و گاهی از آن .

خلاصه به صریح قرآن شریف ، خداوند فساد و افسادكنندگان را دوست ندارد و افراد با ایمان و علاقه مندان به خشنودی و رضای باری تعالی باید مراقبت كنند كه دامنشان به فساد آلوده نشود و از گروه مفسدین به حساب نیایند. از جمله اموری كه خداوند دوست ندارد و با وحی خود آن را به مردم اعلام نموده است ستمكاری و تجاوز به حقوق و حدود دگران است و این مطلب در قرآن شریف با دو تعبیر ذكر شده است . در سوره 42، آیه 40 آمده است :

ظالم مطرود باری تعالی است 

انه لا یحب الظالمین .

و در سوره 2، آیه 190 آمده است :

و لا تعتدوا ان الله یحب المعتدین .

درباره نشانه های ظالم و قبح ظلم و زیانهای دنیوی و اخروی آن ، روایات بسیاری از اولیای گرامی اسلام رسیده كه در اینجا پاره ای از آنها به عرض می رسد:

عن النبی صلی الله علیه و آله : للظالم ثلاث علامات : یقهر من دونه بالغلبة ، و من فوقه بالمعصیة ، و یظاهر الظلمة . (337)

رسول اكرم (ص ) فرمود: برای ظالم سه علامت است : با زیردستان خود به قهر و غلبه عمل می كند، با كسانی كه فوق او هستند عصیان و سرپیچی دارد، و در مقام علم و عمل پشتیبان ستمكاران است .

عن علی علیه السلام قال : الظلم یزل القدم و یسلب النعم و یهلك الاءمم . (338)

آثار زیان بخش ظلم 

علی (ع ) فرموده : ظلم كردن قدم را می لرزاند، نعمت را از میان می برد، و امتها را به هلاكت و تباهی سوق می دهد.

عن النبی صلی الله علیه و آله : انه لیاءتی العبد یوم القیامة و قد سرته حسناته فیجی ء الرجل ، فیقول یا رب ظلمنی هذا فیؤ خذ من حسناته و یجعل فی حسنات الذی ساءله فما یزال كذلك حتی ما یبقی له حسنة . فاذا جاء من یساءله نظر الی سیئاته فجعلت مع سیئاته فجعلت مع سیئات الرجل فلا یزال یستوفی منه حتی یدخل النار. (339)

قیامت و چگونگی تصفیه حساب 

رسول اكرم (ص ) فرمود: در قیامت بنده ای برای حساب حاضر می شود كه حسناتش او را خوشحال نموده است . مردی می آید و می گوید: بارالها! او به من ستم نموده است . از حسناتش بر می دارند و در حسنات مردی كه از او شكایت نموده قرار می دهند. سپس مظلوم دیگر و مظلوم دیگر می آیند و از وی شكایت می كنند، همچنان حسنات او را به مظلومین منتقل می نمایند تا حسناتش تمام شود. آنگاه برای ادای حق ستمدیدگان از سیئات آنان بر می دارند و به گناه ظالم می افزایند و این كار ادامه می یابد تا حقوق مظلومین ادا می شود، آنگاه ظالم وارد دوزخ می گردد.

عذاب شدید و عمل خلاف قول 

ظالمی كه در دنیا با زبان ، توصیف عدل نماید اما در عمل ستمكار باشد به موجب روایات اولیای دین چین ظالمی در قیامت ، عذاب شدیدتری خواهد داشت .

عن ابیعبدالله علیه السلام انه قال : ان من اشد الناس عذابا یوم القیامة من وصف عدلا و عمل بغیره . (340)

امام صادق (ع ) فرموده : از جمله مردمی كه در قیامت گرفتار شدیدترین عذاب است كسی است كه عدل را توصیف نماید و عملش بر خلاف آن باشد.

خلاصه در آیات متعددی در قرآن شریف تصریح شده كه خداوند دوست ندارد كسانی را كه به صفات بسیار مذموم متصف اند و به شرحی كه توضیح داده شد از جمله آنان گروه مفسدین و گروه ظالمین هستند. باقی گروهها با مراجعه به فهرست آیاتی كه خداوند در آنها محبت خود را نفی نموده ، شناخته می شوند. امام سجاد (ع ) در جمله اول دعای موضوع سخنرانی امروز به این قبیل اعمال توجه دارد و در پیشگاه خداوند عرض می كند: و لا بالتعرض لخلاف محبتك ؛بارالها! مرا مبتلا مكن كه اعمالی را طلب كنم و انجام دهم كه خلاف محبت و رضای تو باشد.

در جمله دوم دعا عرض می كند: و لا مجامعة من تفرق عنك ؛ بارالها! مرا مبتلا مكن با كسانی آمیزش و همیاری نمایم كه از تو بریده و تركت گفته اند.

انجام وظایف ایمانی 

كسی كه به خداوند ایمان آورده ، رسالت فرستاده او را پذیرا شده ، به آیین مقدس اسلام گرویده است ، باید وظایف مثبت و منفی دین را آنطور كه باید قولا و عملا انجام دهد، از آن جمله با مؤ منین و اهل حق برادرانه برخورد نماید و با گرمی و محبت با آنان معاشرت كند و بامنكرین خدا و مخالفین شرع مقدس رابطه دوستی و پیوند محبت برقرار ننماید و از آنان دوری گزیند و با گناهكاران بیباك و لاابالی گشاده رو برخورد ننماید و فشرده این مطالب در قرآن شریف و روایات اولیای اسلام آمده است و در اینجا به قدر لازم پاره ای از آنها ذكر می شود:

یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا آباءكم و اخوانكم اولیاء ان استحبوا الكفر علی الایمان . (341)

ای اهل ایمان ! پدران و برادران خود را به دوستی نگیرید اگر آنان كفر را بر ایمان گزیده اند.

و ما كان استغفار ابراهیم لابیه الا عن موعدة وعدها ایاه . فلما تبین له انه عدولله تبرء منه . (342)

استغفار حضرت ابراهیم (ع ) برای عمویش كه نسبت به آن حضرت چون پدر بود بر اساس وعده قبلی به وقوع پیوست و پس از آنكه ابراهیم (ع ) متوجه شد كه عمویش از دشمنان الهی است از وی تبری جست .

عن ابیجعفر علیه السلام قال : اوحی الله تعالی الی شعیب النبی علیه السلام انی معذب من قومك مائة الف ، اربعین الفا من شرارهم و ستین الفا من خمارهم . فقال علیه السلام : یا رب هولاء الاشرار فما بال الاخیار؟ اوحی الله عزوجل الیه : داهنوا اهل المعاصی و لم یغضبوا لغضبی . (343)

عذاب خوبان بی تفاوت 

امام باقر (ع ) فرمود: خداوند به شعیب نبی وحی فرستاد كه صد هزار نفر از قوم ترا معذب خواهم كرد، چهل هزار آنان اشرار و شصت هزار خوبان . عرض كرد بارالها! عذاب اشرار برای شر و كارهای بد آنان است ، عذاب اختیار برای چیست ؟ فرمود: برای آنكه اخیار با اشرار در گناهشان مداهنه نمودند نمودند و به آنان برای غضب من خشمگین نشدند.

و اتفقوا فتنة لا تصیبن الذین ظلموا منكم خاصة . (344)

بپرهیزید از بلایی كه چون فرا رسد تنها دامنگیر ستمكاران نمی شود بلكه افراد غیر ظالم نیز گرفتار آن خواهند شد، برای اینكه آنان در مقابل ظلم ظالم ساكت بودند و نهی از منكر نمی نمودند.

عن علی علیه السلام قال : امرنا رسول الله صلی الله علیه و آله ان نلقی اهل المعاصی بوجوه مكفهرة (345)

علی (ع ) روایت می كند كه رسول اكرم (ص ) به ما امر فرمود با اهل معصیت و متخلفین از اوامر الهی با چهره تلخ و عبوس برخورد نماییم .

قال امیر المؤ منین علیه السلام : ایاك ان تحب اعداء الله او تصفی ودك لغیر اولیاء الله فان من احب قوما حشر معهم . (346)

امیرالمؤ منین (ع ) فرموده : بپرهیز از اینكه دشمن خدا را دوست بداری یا آنكه دوستی خالصت را برای آنكه دوستی خالصت را برای غیر انبیای الهی قرار دهی كه هر كس دوستدار قومی باشد در قیامت با آنان محشور می شود.

ائمه معصومین علیهم السلام به پاكی فكر و سلامت عقاید اصحاب و دوستان خود اهمیت بسیار می دادند، اگر در موردی متوجه می شدند كه یكی از اصحاب با كسی مراوده دارد كه از نظر اعتقاد قلبی در مسیر صحیح حركت نمی كند و گرفتار اندیشه انحرافی است صریحا به وی دستور می دادند كه یا مراوده خود را با او قطع كند یا رفت و آمد خود را با امام ترك گوید. شخصی كه دچار عقیده انحرافی می شود همانند كسی است كه بیمار شده و می تواند مرض خود را به دیگری منتقل نماید. اگر امام مراوده صحابه خود را با شخص منحرف بی تفاوت تلقی كند شاید طولی نكشد كه صحابی به مرض شخص منحرف مبتلا گردد، او نیز در بعضی از افراد اثر بگذارد و موجب انحرافشان شود.

ترك رابطه با منحرفین 

عن سلیمان الجعفری قال : سمعت ابا الحسن علیه السلام یقول لابی : مالی راءیتك عند عبد الرحمان بن یعقوب ؟ قال : انه خالی . فقال له ابوالحسن علیه السلام : انه یقول فی الله قولا عظیما یصف الله تعالی و یحده و الله یوصف . فاما جلست معه و تركتنا او جلست معنا و تركته . (347)

سلیمان جعفری می گوید: شنیدم حضرت اباالحسن علی بن موسی الرضا (ع ) به پدرم می فرمود: چرا می بینم كه با عبدالرحمان بن یعقوب رفت و آمد می كنی ؟ عرض كرد او دایی من است . حضرت رضا (ع ) فرمود: وی درباره خداوند سخنی بزرگ می گوید و ذات مقدسش را توصیف می نماید و او را به حد متصف می كند با اینكه خداوند توصیف نمی شود، یا با او مجالست كن و ما را ترك نما، یا با ما مجالست كن و او را ترك گوی .

خلاصه كسانی كه در عقاید و اخلاق یا در رفتار و گفتار خود به گونه ای از راه حق خارج می شوند و به بیراهه گرایش می یابند در واقع به نسبت انحراف خویش از خداوند جدا می شوند و مردان راه حق با این قبیل افراد طرح دوستی نمی ریزند و پیوند محبت برقرار نمی نمایند. جمله دوم دعای حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام ، موضوع قسمتی از سخنرانی امروز، ناظر به این مطلب است . امام سجاد (ع ) به پیشگاه خدا عرض می كند:

و لا مجامعة من تفرق عنك ؛بارالها! مرا مبتلا مكن كه با كسانی رابطه دوستی برقرار كنم و با آنها همیاری نمایم كه از تو بریده اند.

در جمله سوم دعا كه موضوع آخرین قسمت سخنرانی امروز است ، امام (ع ) به پیشگاه خداوند عرض می كند: و لا مفارقة من اجتمع الیك ؛بارالها! مرا مبتلا كن كه جدا شوم از كسانی كه با تو هستند و خالصانه اوامرت را اطاعت می نمایند.

دوستی و دشمنی برای خدا 

دوستان خدا را دوست داشتن و دشمنان خدا را دشمن داشتن یا به عبارت دیگر برای خدا دوست داشتن و برای خدا دشمن داشتن در آیین اسلام اهمیت بسیار دارد و در این باره روایت زیادی از اولیای اسلام رسیده است كه قسمتی از آنها به مناسبت بحث تقدیم شنوندگان محترم می شود:

عن ابیجعفر علیه السلام قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله : ود المؤ من للمؤ من فی الله من اعظم شعب الایمان ، الا و من احب فی الله و ابغض فی الله و اعطی فی الله و منع فی الله فهو من اصفیاء الله . (348)

امام باقر (ع ) از رسول اكرم (ص ) حدیث نموده كه فرموده است : دوستی مؤ من نسبت به مؤ من برای خدا از بزرگترین شعبه های ایمان است ، آگاه باشید هر كس دوست بدارد برای خدا، دشمن بدارد برای خدا، عطا كند برای خدا، و امساك كند برای خدا او از دوستان و احبای خداوند است .

عن ابیعبدالله علیه السلام قال : هل الایمان الا الحب و البغض . (349)

امام صادق (ع ) فرموده : آیا ایمان چیزی جز دوست داشتن و دشمن داشتن است ؟

سلام به برادر دینی برای خدا 

قال النبی صلی الله علیه و آله : ان ملكا لقی رجلا قائما علی باب دار فقال له یا عبدالله ما حاجتك فی هذه الدار؟ فقال اخ لی فیها اردت ان اسلم علیه . فقال بینك و بینه رحم ماسة او نزعتك الیه حاجة . فقال مالی الیه حاجة غیر انی اتعهده فی الله رب العالمین و لا بینی و بینه رحم ماسة اقرب من الاسلام . فقال له الملك : انی رسول الله الیك و هو یقروك السلام و یقول : لك ایای زرت فقد اوجبت لك الجنة و قد عافیتك من غصبی و من النار لحبك ایاه فی . (350)

رسول اكرم (ص ) فرمود: فرشته ای مردی را دید در خانه ای ایستاده ، از او پرسید بنده خدا؟ چه حاجتی ترا به این خانه آورده ؟ پاسخ داد: برادری در این منزل دارم ، آمده ام به او سلام كنم . پرسید: بین او و تو رحمیت نزدیك و مهمی وجود دارد یا حاجتی ترا بدین جا آورده ؟ گفت : مرا به او حاجتی نیست ، چیزی جز پیمان الهی مرا بدین جا نیاورده است و بین من و او رحمیتی نزدیكتر از اسلام وجود ندارد. فرشته گفت : من فرستاده خدا هستم ، او به تو سلام می رساند و می گوید: به زیارت من آمدی ، با این عمل بهشت را بر تو واجب نمودم ، ترا از غضب خود و آتش معاف داشتم ، از این جهت كه برای من برادرت را دوست می داری .

این قبیل افراد با ایمان آنقدر مرتبه و مقامشان نزد باری تعالی رفیع است كه مردان الهی برای خدا دوستدارشان هستند، به آنان ابراز علاقه می كنند و از جدایی و مفارقتشان رنج می برند.

مجاهدین دوستدار خدا 

جمله سوم دعای حضرت زین العابدین (ع )، موضوع آخرین قسمت سخنرانی امروز، به این گروه نظر دارد و در پیشگاه خداوند عرض می كند: و لا مفارقة من اجتمع الیك ؛بارالها! مرا مبتلا مكن كه جدا شوم از كسانی كه با تو هستند و اوامرت را در كمال خلوص اطاعت می نمایند. این افراد پاكدل و باایمان بودند كه در تمام مواقع قولا و عملا در اعلای حق كوشیدند، با دشمنان خدا مبارزه كردند و از حریم دین حق دفاع نمودند. بعضی از آنان در جنگهای عصر رسول اكرم (ص ) و علی علیه السلام و حادثه خونین كربلا حاضر بودند، مرگ را استقبال نمودند و برای رضای خدا جان دادند و مایه عز اسلام و مسلمین گردیدند. عمار یاسر صحابی معظم پیشوای اسلام یكی از آنان بود. در موقعی كه عده زیادی از دوستان علی (ع ) آن حضرت راترك گفتند و به معاویه پیوستند عمار یاسر چون كوهی استوار به جای ماند و همه آن مراتب علاقه مندی و ثبات خود را نسبت به مقام شامخ علی (ع ) ابراز نمود. موقعی كه رسول اكرم (ص ) حیات داشت فرموده بود: فئه باغیه ، یعنی گروه ستمكار عمار را می كشند و این مطلب در بسیاری از كتب عامه و خاصه آمده است .

بصیرت عمار یاسر 

فلما كان یوم صفین خرج عمار بن یاسر الی امیر المؤ منین علیه السلام ، فقال له : یا اخا رسول الله اتاءذن لی فی القتال ؟ قال مهلا رحمك الله . فلما كان بعد ساعة اعاد علیه السلام فاجا بمثله . فاعاد ثالثا فبكی امیرالمؤ منین . فنظر الیه عمار، فقال یا امیر المؤ منین !انه الیوم الذی و صفنی رسول الله صلی الله علیه و آله . فنزل امیرالمؤ منین عن بغلته و عانق عمارا و ودعه . ثم قال یا ابا الیقظان ! جزاك الله عن الله و عن نبیك خیرا، فنعم الاخ كنت و نعم الصاحب كنت . ثم بكی علیه السلام و بكی عمار. ثم قال : و الله یا امیر المؤ منین ! ما تبعتك الا ببصیرة فانی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول یوم حنین : یا عمار! ستكون بعدی فتنة و اذا كان ذلك فاتبع علیا و حزبه فانه مع الحق و الحق معه . (351)

چون روز صفین فرا رسید، عمار حضور علی (ع ) شرفیاب شد، عرض كرد ای برادر رسول خدا! آیا به من اجازه قتال می دهی ؟ فرمود خدایت رحمت كند، مهلتی . بعد از ساعتی دوباره آمد و استجازه نمود. امام همانند اول پاسخ داد. دفعه سوم آمد. در این موقع علی (ع ) گریست . عمار نظری به حضرت افكند و گفت : ای امیرالمؤ منین امروز آن روزی است كه پیامبر اكرم (ص ) برای من توصیف فرموده . علی (ع ) از مركب خود پیاده شد، عمار را در آغوش گرفت و با او وداع نمود و فرمود: خداوند از خو و از پیامبرت به تو جزای خیر بدهد، تو برای من برادر و مصاحب خوبی بودی . سپس علی و عمار گریستند. عمار گفت : ای امیرالمؤ منین ! قسم به خدا من از تو پیروی ننمودم مگر با آگاهی و بصیرت زیرا من از رسول اكرم (ص )، به روز حنین شیدم كه فرمود ای عمار! عن قریب بعد از من فتنه رخ می دهد، وقتی چنین شد تو از علی و حزب او تبعیت نما كه او با حق است و حق با اوست .